نکته اساسی دیگری که در زندگی حضرت یوسف وجود دارد، همین می باشد که در کودکی، زمانی که او را به چاه افکندند آیتم وحی الهی قرار گرفت. 3-زمانی وحی به یوسف درمقابل السلام آغاز شد که وی از خانواده دور شد و مورد بی مهری برادران قرار گرفت. قافله ای در آن چاه، حضرت یوسف( در مقابل السلام) را دیدند و وی را نجات دادند و در مصر، نزد غلامی بردند. پس در کلمه «خَرُّوا لَهُ سُجَّداً» پدر و مادر یا این که برادران در برابر یوسف سجده نکردند بلکه به رسم آیین مصر این که حضرت یوسف پدر و مادر خود را بر تخت مینشاند و مورد احترام قرار می دهد و خویش بر منزلت بومی میشود، جمعی از حاضران، در برابر حضرت یوسف به سجده میافتند و این آیینی بوده هست که در مصر برقرار بوده است. ولی ظاهر عبارت معنای دیگری را میرساند. دیگرى گفت: در خواب چشم که بالاى سر خویش نان حمل مى کند و مرغ ها از آن نان مى خورند و از وى خواهش کردند که تاویل رؤیاى ایشان را بگوید. او دست به کار میشود، حسد را در قلب انسان شعلهور مینماید تا آنجا که او را به یک کار شیطانی وادار کند. به این معنی که به چوپانی گوسفندان بیاید تا غذای کافی بخورد و تفریح نماید و ما پاسبان او هستیم. همین فراگیر شدن آموزههای این ماجرا قرآنی در بین تودة مردمان انگیزهای بود تا در آیاتی از سورة یوسف تأمل دوبارهای رخ گیرد و در آنچه تا به امروز در تفاسیر آیتم غفلت یا اختلاف بوده است، بازخوانی مجددی انجام پذیرد. به جهت همین می باشد که می بایست دائماً به خدای رحمان متوسل شویم و از او امداد بخواهیم و گرنه پیغمبرزادگان نیز صحبت از قتل اخوی به در بین آوردند و در نهایت اخوی را یوسف اسدی تیک آبی به چاه افکندند. اسرائیل لقب حضرت یعقوب بود که در عبری به معنای بنده خداوند است. حضرت یوسف و برادرانش، پیغمبرزاده بودند یعنی نسل اولیه حضرت یعقوب و نسل سوم حضرت ابراهیم بودند و از همین جهت موقعیّت اجتماعی فراوان بالا و باعظمتی داشتند. دیگر آنکه رباخواری میکردند یا به گناهان کبیرهای آلوده میشدند و در تمام نقاط ضعف فراوانی داشتند. هفت گاو فربه و لاغر و هفت خوشه سبز و خشک که در خواب آمده بود،توسط یوسف به 14 سال نعمت و قحطی تعبیروتفسیر شد،امّا سال پانزدهم که سال نزول باران و فراوانی بود و در خواب سلطان نیامده بود،خبر از غیب میباشد که یوسف از جانب خدا مطرح کرد،تا زمینه به جهت اعلام نبوّتش فراهم باشد. آنگاه صاحب و مالک مجمعالبیان ـشیخ طبرسی (548ق)ـ به به عبارتی شیوة شیخ طوسی خلق و خوی نموده و افزون بر نقل اقوال، اظهار نظری نکرده است.